Ketabkhani Site
حوادث روز دوشنبه: رحلت جانگداز خاتم الانبيا، تشكيل سقيفه بني‌ساعِده و غصب خلافت

آخرين نماز پيامبر

صداي اذان بلال بلند مي‌شود. هنگام نماز صبح، اهل مدينه براي اقامه نماز به سوي مسجد مي‌آيند. در ميان تعجّب حاضران، ابوبَكر ـ پسر ابي‌قُحافه ـ كه بايد به همراه سپاه اُسامَه بن زيد حركت كرده و از مدينه خارج شده باشد؛ به مسجدالنّبي وارد مي‌شود و به عنوان امام جماعت، نماز را آغاز مي‌كند. دوستان وي از جمله: عُمَر فرزند خَطّاب و ابوعُبَيده، از سپاهِ اُسامَه خارج شده‌اند و او را همراهي مي‌كنند. بلال خبر اين توطئه را به خانه پيامبر مي‌رساند. پيامبر كه به شدّت بيمار هستند، با شنيدن اين خبر غضبناك مي‌شوند. اميرمؤمنان و فَضل بن عبّاس ـ پسر عموي پيامبر ـ زير بغلِ آن حضرت را مي‌گيرند و پيامبر ـ در حالي كه پاهاي مباركشان بر روي زمين كشيده مي‌شود ـ به مسجد وارد مي‌شوند. رسول خدا ابوبَكر را كنار مي‌زنند و خود، نماز را نشسته برگزار مي‌نمايند و مسلمانان به ايشان اقتدا مي‌كنند.

آخرين خطبه پيامبر

پس از نماز، پيامبر به زحمت بر اوّلين پلّه منبر خويش قرار مي‌گيرند و با اشاره به حديث ثَقَلَين، بار ديگر بر راه هدايت پافشاري مي‌نمايند و در برابر سؤال معترضانه عُمَر، تك تكِ اهل بيت را معرّفي مي‌فرمايند و در انتها، از وجود فتنه‌هاي بي‌پايان سخن به ميان مي‌آورند. پيامبر از منبر پايين آمده و به منزل خويش برمي‌گردند. ابوبَكر و يارانش، ديگر تا هنگام وفات پيامبر ديده نمي‌شوند. ابوبَكر به طرز مشكوكي به خارج از مدينه ـ به منزل خويش در «سُنح» ـ رفته است. به دستور پيامبر بر بدن مبارك آن حضرت، آب مي‌ريزند. تب، اندكي فرونشسته است. پيامبر بار ديگر «اُسامَه» را فرامي‌خوانند و براي چندمين بار به او دستور اكيد مي‌دهند كه با سپاهيان خويش، شهر مدينه را ترك كند.

وفات پيامبر

اندكي بعد، بيماري پيامبر شدّت مي‌يابد. آن حضرت، اميرمؤمنان را فرامي‌خوانند. اميرمؤمنان سر پيامبر را بر سينه خود مي‌گيرند. لحظاتي بعد، پيامبر در حجره شخصي خويش و در سنّ 63 سالگي، دار فاني را وداع مي‌گويند. خبر رحلت خاتم الانبيا به سرعت مدينه را درمي‌نوردد و سپاه اُسامَه اين خبر را ـ توسّط پيكي كه عايشه او را روانه كرده است ـ در «جُرف» مي‌شنود. عُمَر بن خَطّاب و ابوعُبَيده، به سرعت سپاه را ترك مي‌كنند و به مدينه بازمي‌گردند. عُمَر به مسجد پيامبر وارد مي‌شود و پيوسته فرياد مي‌كشد: رسول خدا نمرده است!... هركس بگويد كه او مرده، با اين شمشير او را نشانه مي‌روم. اين سخنان، رنگ خشونت به خود مي‌گيرد. خبر وفات، با كمي تأخير به سُنح نيز مي‌رسد و ابوبَكر مدّتي بعد خود را به سرعت و با يك شتر ـ كه از پيش آماده كرده‌اند ـ به مدينه مي‌رساند و به مسجدالنّبي وارد مي‌شود. او روانداز پيامبر را كنار مي‌زند و پس از اطمينان از وفاتِ آن حضرت، برمي‌خيزد و مي‌گويد: هركس محمّد را مي‌پرستيد، بداند كه او مرده است و هركس خدا را مي‌پرستيد، پس بداند كه خدا زنده است و نمي‌ميرد.

سقيفه بني‌ساعِده

ابوبَكر در خانه پيامبر، در كناري نشسته است و حوادث را به دقّت زير نظر دارد. «مَعن بن عَدي‌ـ» و «عُوَيم بن ساعِدَه» خبر گردهم‌آيي انصار در سقيفه را به عُمَر مي‌رسانند. او نيز ابوبَكر را باخبر مي‌سازد و هر دو، روانه سقيفه بني‌ساعِده مي‌شوند. ابوبَكر در راه، ابوعُبَيده را نيز با خود همراه مي‌سازد. در سقيفه، به علّت اختلاف ديرينه دو قبيله «اُوس» و «خَزرَج»، مهاجرين با ياري هواداران قديمي خود در ميان انصار ـ كه بر اين اختلاف دامن مي‌زدند ـ گوي سبقت را از سَعد بن عُباده انصاري مي‌ربايند. انصار در رقابت با يكديگر، براي بيعت با ابوبَكر پيش‌دستي مي‌كنند. ابتدا بَشير بن سَعد خَزرَجي و سپس اُسَيد بن حُضَير اُوسي ـ كه هر دو از هواداران با سابقه ابوبَكر به شمار مي‌آيند ـ به شتاب بيعت مي‌كنند تا ساير انصار نيز از آن دو پيروي كنند. عُمَر و ابوعُبَيده نيز پس از آن دو با ابوبَكر بيعت كرده‌اند. ... گرد و غبار همه‌جا را فرا گرفته است. عُمَر فرياد مي‌زند و به سوي سَعد بن عُبادَه حمله‌ور مي‌شود. سَعد بن عُبادَه را از زير دست و پا خارج مي‌كنند و از سقيفه بيرون مي‌برند. اوضاع كم كم به نفع ابوبَكر آرام مي‌شود...

بيعت اوّليّه

ابوبَكر از سقيفه به سوي مسجد پيامبر خارج مي‌شود. اطرافيان او، هركس را كه در راه مي‌بينند، گرفته و نزد ابوبَكر مي‌آورند؛ دست او را جلو آورده و به عنوان بيعت، به دست ابوبَكر مي‌زنند. بدين ترتيب، ابوبَكر به همراه هوادارانش وارد مسجد مي‌شود. هنگام ظهر است؛ ابوبَكر به عنوان خليفه رسول خدا نماز مي‌گزارد! سخنرانِ قبل از نماز، عُمَر بن خَطّاب است.

تغسيل و تكفين پيامبر

مراسمِ غسل و كفن پيامبر با تمامي آداب و مستحبّات آن، به پايان رسيده است و جز اميرمؤمنان، صدّيقه كبري، حَسَنَين:، سلمان، ابوذر، مِقداد، عَمّار، حُذَيفه، اُبَيّ بن كَعب و... ـ جماعتي كه نزديك به چهل نفرند ـ كس ديگري در نماز بر جنازه پيامبر حاضر نمي‌شود. پس از نماز، اميرمؤمنان در خطبه‌اي كوتاه، خود را در امرِ خلافت از مهاجر و انصار برتر مي‌دانند. جوّ مسجد و اطراف آن هر لحظه سنگين‌تر مي‌شود.

ورود قبيله «أسلَم»

عُمَر به همراه گروهي در مدينه مي‌چرخند و در كوچه‌هاي آن فرياد مي‌زنند: همانا با ابوبَكر بيعت شده است، پس براي بيعت بشتابيد. قبيله أسلَم كه گويا با هماهنگي قبلي در بيرون مدينه آماده بودند، با چوب‌دستي‌هاي بلندي وارد مدينه مي‌شوند. عُمَر بن خَطّاب با ديدن افراد اين قبيله، مطمئن مي‌شود كه حكومت آن‌ها پابرجا خواهد شد. افراد اين قبيله، دستور دارند كه همگان را براي بيعت به مسجد بفرستند و اگر كسي امتناع كرد، به سر و پيشاني او بزنند. مدّتي بعد، اين گروه كه با لباس‌هاي هماهنگ مشخّص هستند، وارد خانه‌هاي مردم مدينه مي‌شوند و افراد را به اكراه براي بيعت بيرون مي‌آورند. كوچه‌هاي مدينه از شدّت تحرّك آنان براي گرفتنِ بيعت، تنگ شده است.

حوادث شام‌گاه دوشنبه

در شام‌گاه روز دوشنبه، زيد بن ثابت كه نَسَبي يهودي دارد و جواني تازه مسلمان است، به خانه انصار مي‌رود و از جانب ابوبَكر، بين آن‌ها خرما پخش مي‌كند. زني از انصار با ردّ اين بذل و بخشش مخفيانه، در مقام اعتراض مي‌گويد: آيا در دينم به من رشوه مي‌دهيد؟ در انتهاي شب، «بَراء بن عازِب» كه از حوادث پيش آمده به شدّت اندوهگين است، سكوت سنگين مسجد پيامبر را نمي‌تواند تحمّل كند و با خارج شدن از آن‌جا، به سوي محلّه «بني‌بَياضه» حركت مي‌كند. در آن‌جا، عدّه‌اي را مي‌بيند كه بر سر پيمان غدير استوارند و مي‌خواهند در برابر پيمان‌شكنان و كودتاچيان ايستادگي كنند. نام آن‌ها چنين است: مِقداد، عَمّار، ابوذر، سلمان، عُبادَه بن صامِت، حُذَيفه بن يَمان و زُبَير. فرد ديگري كه هم اعتقاد با آنان است امّا چون گرفتار ترديد شده، از پشتِ درِ بسته آنان را تأييد مي‌كند، اُبَيّ بن كَعب نام دارد.


اين نوشتار براساس مطالب مندرج در مآخذ ذيل به رشته تحرير درآمده است:

(منابع تخصّصي در زمينه استخراج حوادث هجوم اصلي و زمان وقوع آن):
1. الهجوم علي بيت فاطمه: عبدالزهراء مهدي.
2. دانشنامه شهادت حضرت زهرا (جلد 2 ـ 1): علي لبّاف.

(منابع تخصّصي در زمينه آشنايي با دلايل سكوت اميرمؤمنان در ماجراي هجوم):
3. مظلومي گمشده در سقيفه (جلد 2 و 4): علي لبّاف.

(منابع تخصّصي در زمينه مصادره اموال حضرت زهرا):
4. عبور از تاريكي: عدنان درخشان، علي لبّاف.

(منابع تخصّصي در زمينه آشنايي با ماجراي سقيفه و غصب خلافت):
5. سقيفه: علاّ مه سيّد مرتضي عسكري.
6. پس از غروب: يوسف غلامي.
7. تاريخ خلفا: رسول جعفريان.
8. خاستگاه خلافت: عبدالفتّاح عبدالمقصود.
9. جانشيني حضرت محمّد: ويلفرد مادلونگ.



ورود به سایت
رمز عبور را فراموش کرده ام؟
نام کاربری و رمز عبور را فراموش کرده ام؟
ثبت نام نکرده ام؟ ثبت نام!

معرفی کتاب




کانال کتابخوانی در آپارات

کانال من بچه شیعه هستم در آپارات